تاریخ انتشار : سه شنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۳ - ۰:۳۱
کد خبر : 26931

سکینه مریخ

“یادگارهای غریب در اسارت؛روایت‌هایی از نیمه پنهان دفاع مقدس

“یادگارهای غریب در اسارت؛روایت‌هایی از نیمه پنهان دفاع مقدس

به گزارش ریحان نیوز، سعید اوحدی امروز در نخستین اجلاسیه شهدای غریب در اسارت مازندران که در تالار مرکزی ساری برگزار شد، به دوران اسارت و سختی‌های آن روزها که پر از درس و صبر بود، اشاره کرد و یکی از خاطرات خود را نقل کرد. او از مهدی حاج کرمی، اسیر ۱۵ ساله اهل

به گزارش ریحان نیوز، سعید اوحدی امروز در نخستین اجلاسیه شهدای غریب در اسارت مازندران که در تالار مرکزی ساری برگزار شد، به دوران اسارت و سختی‌های آن روزها که پر از درس و صبر بود، اشاره کرد و یکی از خاطرات خود را نقل کرد.

او از مهدی حاج کرمی، اسیر ۱۵ ساله اهل خونین‌شهر اصفهان یاد کرد که در اثر اصابت گلوله، پایش زخمی شده و دچار عفونت شده بود. مهدی در اردوگاه موصل ۲ نگهداری می‌شد و پس از مدتی شنوایی خود را از دست داد.

اوحدی ادامه داد: نمایندگان صلیب سرخ که به اردوگاه آمدند، من مسئولیت ترجمه را بر عهده داشتم. تنها کسی که در اردوگاه موصل ۲ می‌توانست قلم و کاغذ داشته باشد، مهدی بود، زیرا قدرت شنوایی نداشت. پزشکان اعلام کردند که باید آزمایش خون انجام دهند تا دلیل از دست دادن شنوایی‌اش مشخص شود.

او بیان کرد: آزمایش از مهدی گرفته شد و روز سوم به ما گفتند که باید او را ببینند. پزشک گفت: شرایط او خوب نیست و عفونت وارد خون مهدی شده است و به همین دلیل شنوایی‌اش را از دست داده است. ما باید رضایت او را برای انتقال به بیمارستان موصل داشته باشیم.

رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران ادامه داد: من این موضوع را برای مهدی نوشتم و او گفت: بگو من آماده‌ام، برویم. اما دکتر خواست تا به او بگویم ممکن است یکی از اعضای بدنش را قطع کنند و باید رضایت داشته باشد. برایش نوشتم و وقتی مهدی نوشته را دید، اشکش جاری شد.

اوحدی اظهار کرد: نمایندگان صلیب سرخ با دیدن اشک‌های مهدی گفتند که به نظر می‌رسد او ترسیده است. اما مهدی گفت: به خدا من نترسیدم؛ اگر پایم را قطع کنند، بکنند، اگر دستم را می‌خواهند قطع کنند، قطع کنند، اما چشمم را از من نگیرند. به همین دلیل آنها حساس شدند و پرسیدند چرا نسبت به چشم‌هایش این‌گونه نگران است؟

او ادامه داد: به مهدی گفتم که برای آنها سوال شده است که چرا روی چشم‌هایت حساس هستی. مهدی گفت: می‌خواستم امام را بعد از اسارت ببینم؛ و به این ترتیب مهدی را به بیمارستان موصل بردند.

اوحدی گفت: پس از دو هفته، مهدی را به اردوگاه بازگرداندند. صبح زود بود که از پشت میله‌های اردوگاه، پیکر او را دیدیم و با چشمانی اشکبار به استقبالش رفتیم. پیکرش را برای دفن در مزار شهر موصل از اردوگاه خارج کردند.

رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران در پایان سخنانش گفت: حتماً هر کدام از اسرای غریب در اسارت داستانی از مظلومیت و غربت مانند مهدی دارند. خدا به ما توفیق دهد که این گنجینه عظیم را درک کنیم و به یاد داشته باشیم کسانی را که در آن سن و سال از پشت میز و نیمکت به جبهه آمدند.

 

#کنگره_شهدای_مازندران

#علویان_خط_شکن

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.